میرم چند تیکه از ایزار و وسایل خودمو میدم به چندتا از بچههایی که حس میکنم دوس دارن بعضی از وسایل منو داشته باشن.
هرچی دارم ضربالاجلی میفروشم میذارم رو پولم و میرم به چند نفر کمک میکنم. بچهها رو میبرم شهربازی و هرچی دوس دارن براشون میگیرم. به مامانم میگم بگو جمع شن میخوام فردا زن بگیرم . تا صبح باهاشون بازی میکنم و آخرشم برای اشتباهات حلالیت میگیرم و میگم چند ساعت بخوابیم.... با خیال راحت میرم.