دو سه سال پیش یه رمان خوندم دختره یتیم بود با خانواده داییش زندگی میکرد یه پسردایی داشت ب اسم حبیب این پسره عاشق دختره بود اما شخصیت جدی داشت بروز نمیداد احساساتش و
و اینکه دایی حبیب عاشق مادر دختره بوده ببار قرار گذاشت با دختره و دزدیدش و اینکه دختره از این داییه حامله شد یه دختر
آخرش یادم نیس چجوری فرار کرد از دست مرده اما متوجه شد زنداییش با برادرش همدست بوده و با هم این بلاها رو سر دختره آوردن
کسی خونده ؟