ولی فکرشو نمیکردم بخاطر ازدواج منو بخواد میرفتیم تو لایواش با گوشی خواهرم و دوستم همش میدیدمش ولی خیلی غصه میخوردم که بخاطر وضع مالیمون نمیتونستم باهاش باشم
اونجا ۱۵ ساله شدم کم کم داشت تابستون میرسید و موقع رفتن ما بود ولی من نمیتونستم ازش دل بکنم هرشب تو پارک بودیم میدیدمش هرشب ی نگاه خیلی معنا داری بهم میکرد ولی هیچی نمیگفتیم
خیلییی بی پولی بده خیلیی
ما شبونه اسباب کشی کردیم و ی روز صبح پاشد و دید من دیگه اونجا نیستم و نه خبری ازم داشت و ن میدونست کجا رفتیم منم شب و روزم و خوابام شده بود اون
ما هم رفتیم ی منطقه دیگه ولی نزدیک همون منطقه قبلی باز زمستون شد و منو دوستام رفتیم همون پارک محله قبلی که همیشه میرفتیم و من دیدم دقیقه موقعی که من رد شدم اونم با ماشین رد شد خدا خواست که من اون موقع ببینمش ولی نمیدونم اون منو دید یا ن
توروخدا ی چیزی بگید تگ کنید خیلی به کمکتون نیاز دارم
دوباره وضع مالیمون خوب نبود دیگه داشتیم از این خونه هم میرفتیم و یک سال دیگه هم گذشت و من خبری از امیرم نداشتم
با قرض تونستم ی گوشی دست دوم جور کنم به بهانه کلاس انلاین دیگه از خونه دومی هم رفتیم صاحب خونه خونشو فروخت و صاحب خونه جدیده جوابمون کرد
رفتم اینستا بهش پیام دادم دیدم سین نکرد منم پیاممو پاک کردم و دیگه تا چند ماه بهش پیام ندادم اینجا ۱۶ ساله شدم و همش تو فکر اون هربار میخواستم بهش پیام بدم فکر میکردم اون منو فراموش کرده
بعد از چند ماه با اینکه از بی پولیمون خجالت میکشیدم بازم بهش پیام دادم ( میگفتم بگه بیا ببینمت لباس نداشته باشم یا گوشیم خوب نیست ) ولی بازم پا رو غرورم گزاشتمو بهش پیام دادم
