هیچی به چشم شوهرم نمیاد من خونم همیشه تمیزه خب زحمت میکشم اینم نوعی کاره ولی شوهرم میگی تو مگه چیکار میکنی یه جارو اونم نکش کلا میگه وظیفه مرد خودشو میگه سقف بالا سرته آسایش و راحتیه ... مال و اموالم میگه بابام داده بهم اون زحمت کشیده هر چی مال دارم چه کم چه زیاد مال خودمه تو هم برو از بابات بگیر کلا طلا داشتم اونم گفت مال ماست فروختم دادم بهش نیاز داشت چون ما برات خریدیم میگه فقط یه حلقه بابات گرفته مال خودت با جهازت شوهر من میگه من هر چی دارم مال خودمه تو هر چی داری مال خودته من مریضم هستم روماتیسم دارم کار نمیتونم بکنم چجوری مال جمع کنم از اون طرفم خانوادمم ظالمن اونام ذهن شوهرمو دارن هر چی دارن مال خودشونه نه بچه ... این شوهرمم میگه هر چی دارم مال خودمه خب پس من چیکار کنم عجب بدبختی هستم حس پوچی میکنم هر روز یه نیم ساعت همیشه گریه از ته دل میکنم که خدایا من بی مصرفو بکش چه بدرد میخورم نگهم داشتی 😭😭😭😭