کیا احساس میکنن از دنیا عقبن؟

خیلی وابسته ایم من خیلی احمقم دارم عذاب میکشم با این حال به جون میخرم نمیدونم چرا جونم به لبم نمیرسه ،از اینورم بهش قول دادم بمونم کنارش بزنم زیر قولم‌آهش بگیره چی

ارزش نداره ولی دل کندنه سخته اصلا توانشو ندارم خیلی افسرده شدم ، خواستگاری برام اومده که همه جوره بها میده میگه مهریت هرچقدر باشه اوکیه مسافرت های خارج میبرمت هرچی تو بخوای همونه، دوست پسرم میگه بابات نمیده اوکی بریم قانونی ۱۴ سکه مهرت باشه ازدواج کنیم 🥺 دو بارم کتکم زده ولی قول داد تکرار نکنه و نکرد ، اخلاقشم زورگوعه ولی همه کار میکنه برام فقط کافیه بگم ف هرچی که با ف رو تهیه میکنه میاره ، هیچ دوستی ندارم با ماشین خودمم هیچ جا نمیرم مگه تا دم خونشون برم و برگردم ، خودش سوپرمارکت هم بخوام برم میبره میاره