امروز میخواستیم با مامانم پیاده بریم سوپر مارکت یه پیر مرده اقوام دور مامانم میشه همسایمون هست از خونه که رفتیم بیرون پیر مرده با زنش دم در بودن مامانم رفت سلام کنه به زنش مردک پیر اومد کنارو با یک دست کثیفش دستمو کرفت با اون یکی دستشم بازوم گرفت بالا بهم گفت چقد لاغری غذا بخور چاق تر شی در گوشم گفت ولی بدنت سفید و نرمه شبیه مامانت دستشو ول کرد کشید به کمرم قشنگ لمسم میکرد تا ب••ا••س••نم 🤮🤯😭😱
جلو زنش این کارو میکردا مامانم که فکر کنم فهمید محکم دستمو کشید اونور با عصبانیت گفت ما رفتیم با اجازه نمییدونم چرا اونموقع زبونم قفل شده بود چرا نزدم تو دهنششش😭 با مامانم انقددد نفرینش کردیم ولی یه هس بدیدارم هنوز دستاشو هس میکنم
مامانم میگه این پیر مرده هرجا تو کوچه خیابون رد میشه هرکی دید فاک🖕🏻نشون میده خدا لعنتش کنه😭😭