خب تواینجور مساعل حق داری منم باشم ناراحت میشم
ادم روزا سرش گرمه زیاد تمرکز نداره رو مساعل شبا یا وقتی توسکوت کارمیکنیو بفکر رفتی همه دنیا توذهنت رد میشه همه مشکلا گاهی ازجلو چشمت رد میشن از یجا ذهنت شروع میکنه عین نخی ک ته نداره ه یکی یکی خاطرات ازاردهنده میان جلوچشمت و شکنجه میشی
اشتباهات خودت اشتباهات بقیه
منم اینجور میشم
اما باید سعی کنی بفکرت بها ندی ک تودنیاش تورو غرق میکنه
مثا وقتی برو تورختخواب ک ازشدت خستگی بیهوش بشی چند بار اینکارو کنی اون خصلت ازار دهندت از سرت میفته
یا ی تکنیک میگم برای ارامشت
هروقت نتونستی از فکر و خیال بیرون بیای برو سراغ حس لامست
حواستو پرت کن اینجوری ذهنت دامن نمیده به افکار ازار دهنده و اون نخه ازیجایی قطع میشه
مثلا دستاتو سعی کن حس کنی
تمرکز کن پاهات کجا قرار دارن صورتت رو حس کن کجا گذاشتی بالشت نرمت پتوی نرمتو حس کن هوایی ک نفس میکشی حتی پلک زدنتو حس کن زبونتو حس کن بهرچیزی که درتماس باتوهست فکر کن و ذهنتو حواستو از چیزای بد دور کن جدا کن ذهنتو ببر جایی ک الان هستی وحس و احساس میکنی اجازه نده ذهنت غرق مساعل بشه لپاتو حس کن چ دمایی داره موهات ک پشتت ریخته رو حس کن