من دارم جدا میشم یکساله اقدام کردم شوهرم مایه آبروریزیه انگل اجتماع شده همسایه ها شاکی ان ازش همه کار میکنه زن میبره مواد میفروشه سرقت میکنه خونه رو پاتوق معتادا کرده و خیلی کارای دیگه یکسال هم هست سرکار نرفته اخراج شده خانوادشم خیلی اذیتم کردن بجای اینکه طرف منو بچم باشن از اون حمایت کردن
خواهربزرگم امروز اومده بود خونم بحث حضانتو اینا شد گفت کاش بمیره وقتی رفت خیلی گریه کردم انگار تازه فهمیدم چه بلایی سرم اومده من یه زمانی دوسش داشتم راضی ب مرگش نیستم یه زمانی قرار بود منو خوشبخت کنه حتی آخرین بار قول داد ولی نتونست خانوادش هم نذاشتن حق طلاق بم بده