زنگ زدم مامانم تلفنی حرف بزنم بعدش صدای بابام شنیدم گفت بیاین اما مامانم بهم نمیگفتبعد گفتم بابا چی میگه گفت میگه بیاین گفتم خب چرا بهم نمیگی گفت اخه میاین دردسرش برا منه منظورش اذیت بچهام بود واقعا ناراحت شدم مامانم همسایمون هفته یکی دوبار بیشتر نمیرم معمولا غذا نمیمونم جام بودین ناراحت میشدین
اره ناراحت میشدم
هیشکی حوصله بچه ی فوضول رو نداره😂😂البته بجز مامانا
والا من بودم نمیرفتم دیگه
من اره
موقع خونه تکونی خب بچه هم ک شیطونی میکنه بنده خدا یکمی حق دارع ولی خب نوه هاشن نباید اینطور بگع
خب اره ناراحت میشدم .منم بیشتر بابام میگه بیاین البته هروز خونشون هستم یه روز نرم فرداش میگن بیا
آره مامان منم راضی نیست بریم خونش هفته ای یبار میرم دو سه ساعت انگار دشمنشیم
نه
شرایطشو نداره حتما
ناراحت نشو بهتر که راستشو گفته بهت
من بودم از اینکه حقیقت گفته خوشحال میشدم تو دلم بعدم حرف میکشوندم به شوخی
رفتی خونه مامانت بیشتر کمکش کن
کمک کن ب مادرت تا دردسر نشه براش واقعا بعضی دخترا میرن خونه مادر انگار مهمونی رفتن انتظار سرویس دهی دارن،اسی حالا منظورم تو نیستیا جبهه نگیر
نه ناراحت نمیشدم لابد زیاد میرید،پدرومادر گناه که نکردن همش ریختوپاشو سروصدا تحمل کنن بذارید خودشون هروقت خاستن بگن بیاید،بهشون بگید ما نمیایم تا خودت نگی نمیخایم اذیتت کنیم
نه عزیزم ناراحتی نداره مادر و دختریه
خب شما که حق داري ناراحت شی
ولی سنا که میره بالا حوصله ندارن دیگه دست خودشون نی منکه جونم حوصله مهمون ندارم و سر و صدا اونا که سنی ازشون گذشته دیگه. از دید بهش نگاه کن مادرم نباید مستقیم می‌گفته خب
من پدرم با اینکه خودم میدونم از شیطنت بچه هام اذیت میشه ب روم نمیاره اصلن ولی من خودم میفهمم وقتی کلافه میشه میگم بابا ببخشید اینا اذیت کرد
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
