سلام به همه، اول بگم من شش ساله ازدواج کردم و بچه ندارم، ینی دکتر اینا رفتم و گفتن باید وزن ات رو ببری پایین، خانواده همسر من دختر ندارن، مادرشوهرمم بنده خدا کاری به بچه دار شدن یا نشدن ما نداره، این وسط ما یه کاسه داغ تر از اش داریم تو فامیل شوهرم که زنداییش هس، این بشر هرجا میبینه همه جمع هستن شروع میکنه به بلنددعا کردن که خدایا به این دختر(منظورش منم) یه بچه بده، منم رو حساب احترام تاحالا چیزی نگفتم، ولی صبرم داره تموم میشه، بنظرتون چی بگم!!! همین هفته پیش جلو خانواده جاریم، سر دیگ اش پشت پای برادرشوهر کوچیکم گفت من همین دیگ نذر کردم برا این دختر تا سال دیگه بچه دار بشه، موادشو برداره بیاره براش آش بپزم، واقعا چی بگم بهش؟؟؟؟
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.