اعصابم امروز خورده میخام رهاش کنم ماجرای دیشب رو بزارم که حالم باهاش خوب بود
قرار بود با شوهرم بریم شامبیرون بعد من از قبل تو خونه ارایش داشتم ولی بیرون ارایش خیلی کمی میکنم بعد خواستیم بریم بیرون حواسم نبود رژلبم خیلی قرمز جیغه شوهرم وایستاد جلوم فکرکردم میخواد بوسم کنه ولی رژمو با بوس کردنش کم رنگ کرد .بعدش گفت تو حواست نبود پاکش کنی من برات پاک کردم خودم خوشم اومد از کارش حرفشو وخواستشو به جای گفتن عملی انجام داد خخخخ ادم سخت گیری نیس اصلا ومن خؤدم چادری ام وزیاد ارایش نمیکنم .ولی کارش خیلی برام جالب بود ..