2777
2789
عنوان

من خیلی بی لیاقتم ازخودم متنفرم

1607 بازدید | 95 پست

بچه ها میخام یه چیزی بگم بهتون ولی میترسم سرزنش شم..ازیطرف رومم نمیشه بگم چون ممکنه سرزنشم کنین ..ازیطرف میخام بگم که کمکم کنین همتون جای خاهرای من هستین توروخدا فقط راهنماییم کنین خواهش میکنم قضاوتم نکنین ..

من دوران مجردیم پسر دایی کوچیکمودوس داشتم اونم عاشقم بود ولی بابام راضی ب وصلت نبود پسرداییم خودشوکشت ولی منوبهش نداد ..

منم کاری نمیتونسم بکنم ..

جداشدیم ..اونوهم بزور خانوادش وادار کردن نامزد کنه نامزد کرد..که بعدها خانواده ما باخانواده داییم اشتی شدیم ..

اونا منو برای بزرگتره خاستگاری کردن وبابام جواب مثبت داد منم نمیتونستم چیزیی بگم چون رسم نداریم خلاصه بعداینکه منو ب داداشش داد اون شکسته شد باخانوادش قهرکرد ۱سال تمام رفت شیراز ونیومد همونجاهم عروسی کرد واونجا بود ..

اما امروز اومد خونه ما برای حوال پرسی من چون مریض بودم ازشیراز اومد..

وقتی اومد دیدمش حالم بدشد میخاستم گریه کنم اونم کلی اشک توچشاش بود ولی بی تفاوت بود ..نمیدونم چرا اینطوری شدم لطفا قضاوتم نکنین چون الان برام مث یه داداشه و من شوهرموخیلی دوس دارم خوشبختیم کنارهم ..

اما ازوقتی رفته فکرم درگیره خودمو بی لیاقت فرض کردم گفتم چرا دوباره رفتم توفکر 

لطفا بهم بگین چکار کنم

اگه رویاشوداری پس استعداشم داری:)

یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون در گیر دردهای بدنی یا ناهنجاری هستید تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

خیلی سخته عزیزم..نباید با داداشش حداقل ازدواج میکردی.حالل هم دیگه فراموشش کن...سرد باهاش باش..

بخدا رسم مااین بود پدر بگه بله دختر هیچی نمیگفت لعنت ب رسما ..

هعی خدا همش فک میکنم با فک کردن بهش ب شوهرم خیانت کردم دلم میخادخودکشی کنم 

اگه رویاشوداری پس استعداشم داری:)
اون شیرازه وما تهران ازوقتی منو برا داداشش گرفتن رفت شیراز یدونه بچه هم داره

خب عزیزم چرا خودتو اذیت میکنی الان طبیعی ک دوستش داشته باشی کم کم مهرش از دلت میره 

اخه چرا شوهرت راضی شدع تورو بگیره وقنی میدونسته داداشش رو میخاستی

کاربری سومم هس😕دوست باشید باهام😂درخاست دوستی قبول نمیکنم.
ای بابا چرا اخه !دورت بگردم غصه نخور حالاکه دیگ گذشته و هردو متاهلین کاری نمیشه کرد جز صبر 

ارهه میدونم ولی ۲ساعته میشه رفته دلم یجور دیگه شده خیلی برا من بدهه بخدا ازوقتی ازدواج کردم بکسی فک نکردم ولی این دست خودم نبودم خودمو خیانت کار فرض میکنم ..

اومد ونشست حرفی نزد شوهرمم نبود گفت شنیدم مریض بودی ودلم نمیشد برم وبه زن داداشم سرنزنم همینو ک گفت دلم میخاست گریه کنم لال شدم ..

خیلی سخته ی روزی صدام میزدم عشقم ولی الان زن داداش

اگه رویاشوداری پس استعداشم داری:)
ارهه میدونم ولی ۲ساعته میشه رفته دلم یجور دیگه شده خیلی برا من بدهه بخدا ازوقتی ازدواج کردم بکسی فک ...

الهی عزیزم  مگه چندسال کوچیکتره ازت که بابات مخالفت کرده

آرامش سهم قلبی است که در تصرف خداست... 
خب حق داری واقعا حست کاملا طبیعیه  ولی خب سعی کن دیگ نبینیش و حتی جایی ک اون هست هم نری هم بخا ...

نیست خونش شیرازه اومده بود دیدن خانوادش ک اومد خونه ما کنترل نداشتم تواین چندسالی ک ازدواج کردیم شایدباورت نشه ولی دوبار دیدمش ...بخاطره من رفت شیراز وموند تاالانم هست 🥺هیخدا واقعا ب چه زبونی بگم شوهرمو دوس دارم ولی مهر وعشقی که به این داشتم ازیادم نمیره بخاطره همین خودمو نصبت ب شوهرم خیانتکارمیبینم

اگه رویاشوداری پس استعداشم داری:)
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز