ب پیریات فک کن ک دورت شلوغه😍😍😍
چقد حس خوبیه
مبارک باشه .... درسته بعضی اطرافیان به آدم میگن چه خبره و چرا حواست را جمع نکردی و .... ولی اینجا هم کلی آدم بهت روحیه میدن . درسته سختی هاش زیاده ولی تو مادر قوی و مهربونی هستی و حتما از پسش برمی‌آیی . اگر از لحاظ روحی راحت تری فعلا به کسی چیزی نگو . مهم خودت و همسرت هستید
قربون حکمت خدا برم اصلا نمیشه سر در برد.
تو این هشت سال آرزوی یه بچه داشتی الان ببین .
صبر خیلی تاثیر داره .
چقدر خدا بزرگه.
خدایا شکرت😍عزیزم مبارک باشه.
مبارکهههههه خدارو شاکر باش 😍
منم یک سقط داشتم بعدش با دارو واستراحت کامل بچه دار شدم
بعد از۳سال دوباره اقدام کردم و و دکتر و دارو ودوا اما نتیجه نداد دیگه بیخیال شدم گفتم بذار برم تهرانی اصفهانی جایی برای دوا درمون تو همین ایام خدا بهم لطف کرد و یه گل پسر داد
الان بچه م ۲سال ونیمع ومن با جلوگیری طبیعی و پری های نامنظم و تنبلی تخمدان و... خدا خواسته یه نی نی کوچولوی دیگه تو شکمم دارم
سخته خیلی سخت .
ویارای شدید . اینکه تقریبا باید مراعات کنم و زیاد فعالیت نداشته باشم . رسیدگی ب درس بزرگه . کوچیکه روهم هنوز از پوشک نگرفتم اما ذکر هر لحظه م اینه. الحمدلله علی کل حال .
چه روزایی که برای بچه دار شدن امپول زدم و نتیجه نداد
چه روز وشبایی که غصه میخوردم چرا نی نی ندارم
چقد قرص و دارو و ازمایش و دکتر عوض کردم
الهی شکر
عزیزم اته قلبم برات شاد شدم.
شاید تو اون ۸ سال انتظار وقتی آرزوی بچه های قد و نیم قد داشتی، فرشته آمین بالای سرت بوده🤩
قطعا خدا صدات رو شنیده و خودش مثل همیشه مواظب خودت و خانوادت هست🥰
بهترینها رو برات آرزو میکنم.
با تاپیکت کلی حالم خوب شد😍
آخی تمام اون سختیها واسم یادآوری شد. دورت بگردم واقعا سخته.واقعا مادربودن سخته. منم بچم خوابش سبک بود همش گریه میکرد نمیتونستم به کارام برسم به خودم که اصلا، شب تا صبح هم بیدار بودم بعضی وقتا از گرسنگی شیر نداشتم شوهرم اصلا بهم کمک نمیکرد همش غر میزد. بارداری سختی هم داشتم تو بارداری هم شوهرم بهم توجه نمیکرد همش گریه میکردم افسرده شده بودم. بخاطر همین اصلا دیگه بچه نمیخوام.
