سلام امروز ظهر شوهرم رفته خونه مادرش به من گفت که بیا باهم بریم ولی من سردرد بودم گفتم خودت برو من مریضم. بالاخره شوهرم رفت و اومد. الان مادرشوهرم زنگ زده میگه چقدر حسودی چشم دیدن مارو نداری واسه همین نمیای با خنده گفتم مادر من مریض بودم نتونستم 😪 گفت تو زن زندگی نیستی مهریه تو میدم واسه پسرم زن میگیرم منم حالم خراب شد گوشی قطع کردم نمی دانم چی شده شوهرم باهام خوب بوده تا الان