منم اينطوري بودم خيلي.... به خاطر همين خودم رو دوست داشتني نشون ميدادم اما كارهام و رفتارهام تو ذوق ميزد ...
تاپيك من خودم رو دوست دارم رو مطالعه كردم از بانو ارتميس... و كم كم دست از خودشيريني برداشتم و .... تمرينات زيادي رو رو خودم و روحيه م انجام دادم و حتي دست از اين ارزو برداشتم كه عزيز دل شوهرم باشم .... عجيبه وقتي ارزويي رو رها ميكني بعدش بهش ميرسي.... تازگيا از شوهرم ميشنوم ميگه كيف ميكنم وقتي نگات ميكنم از نگاه كردن بهت وقتي ميايي ميري جلو چشم ، لذت ميبرم .... و من بدون اينكه ذوق كنم و خودم رو لوس كنم ....فقط يه لبخند رضايت ميزنم ...
در كمال تعجب ميبينم ، تماااام نگرانيهايم بيخود بود !!!!!!!سالهاااارا در حسرت ، روزهاااا را در نگراني گذراندم در حاليكه ميتوانستم دوست بدارم و لذت ببرم
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!