میدونم طولانیه لطفا بخونید شاید یک راهنمایی موثر شما منو نجات بده
خانم های عزیز سلام خلاصه میگم که اذیت نشید من ۱۲ ساله ازدواج کردم اوضاع شوهرم از اول جالب نبود ولی من با بیکاری و بی پولی و نداریش ساختم اخلاقش خوبه دوستم داره(البته فکر میکردم)یک بچه ۹ ساله شدیدا شدیدا وابسته به خودم دارم .۵ سال پیش همسرم بهم خیانت کرد یک دوستی ۳ روزه و چت و قربون صدقه بوده که من فهمیدم و کلی افتضاح شد زندگیم .خونه به اسمم کرد .حق طلاق داد که شیطون گولم زد همه گفتند ببخش انسان جایزالخطاست.منم به خاطر بچم که اون موقع ۴ سالش بود بخشیدم.بعد از گذشت ۵ سال ماه گذشته وقتی شوهرم از سر کار اومد رفت که دستاشو بشوره یک پیام اومد که رسیدی جونم؟
من گفتم این کیه احساس کردم شوهرم دستپاچه شد گفت نمیدونم زنگ زد بهش گفت خانم یک پیام از شما اومده اون طرفم نمیدونم چی گفت و این قطع کرد گفت اشتباه گرفته بود من شک کردم گوشیشو نگاه کردم دیدم واییییییییییییی ۱۰۰ تا تماس داشتند عصبی گفتم نمیشناسی و این همه تماس.سریع رفت تو دستشویی و همه رو پاک کرد.هر چی گریه کردم انکار کرد یادم افتاد رو گوشیش ضبط صدا داره اینقدر هم عصبی و داغون بودم که نکردم پنهان کنم سریع گوشی رو کشیدم و گفتم اگر راست میگی الان صداتو گوش میدم منو هول داد و سریع گوشیشو ریست کرد.
به پیغمبر قسم تا صبح اشک ریختم طوری چشمم اسیب دید که الان دکتر قطره اشک مصنوعی داده و این مرد دهن باز نکرد.صبح بیدار شد گفت میخوام حقیقت رو بگم.
گفت تو میدونی که اسنپ کار میکنم و تعمییرات لباسشویی هم بلدم این خانم تو ماشین نشست تبلیغات منو دید که زدم به ماشین از تعمییرات شروع شد تا کشید به اینکه طلاق گرفته و تنهاست و گفت لباسشوییش خرابه و اینا بعدم هم پیاده شد سه روز بعد زنگ زد که لباسشوییم گیر کرده و منم گفتم قطعه میخواد قرار شد قیمت قطعه رو بهش اعلام کنم.
دوباره فردا که همون شبی باشه که من مچشو گرفتم این یارو زنگ زد که درست نمیشه و هی یک سوال از لباسشویی میپرسیده یک سوال از زندگی همسرم میگه چون تو جاده بودم هی قطع میشده.
خلاصه میگه بعد از چند بار تماس تماس اخری کشید به خنده و یک شوخی معمولی اینم بگم شوهر من لر هست و قوم لر معمولا سریع با همه گرم میگیرند ولی نمیدونه تو این روزگار نباید با زنی گرم گرفت میرینه به زندگیت.
این طوری که میگه زنه گفت چرا قطع میشه اینم میگه تو جاده ام اونم گفته پس مزاحم نشم و مثلا احساس نگرانی کرده پیام داده رسیدی جونم و خواسته باب دوستی رو باز کنه.
من الان داغونم هی تماس ها رو چک میکنم با گفته هاش مطابقت داره ولی چرا پاک کرد؟چرا انکار کرد؟هی میگم تو اون ویس ها چی بوده؟نکنه بازم فریبم داده؟هر روز کارم گریه است میگه تو بدبین شدی چی کار کنم به خاطر بچم امکان طلاق ندارم چطور روحممو از این ازار نجات بدم؟