خیلی وقتا ب جدایی فکر میکنم،با اینکه همدیگرو دوست داریم ولی نمیشه اونجوری که باید باشه،من خیییلی جنگیدم تو زندگی خیلی تلاش کردم،ولی احساس میکنم باهم مچ نیستیم،هرکی راه خودشو میره،هرکی هدف خودشو داره،خیلی وقته با چیزی که همیشه دوست داشتم باشه فاصله گرفته و حتی گاهی ازاینکه شوهرمه خجالت میکشم...خیلی حس بدیه،خیییلی ب جدایی فکر میکنم،اما از تنهایی میترسم،از اینکه بعدش باید چکار کنم.آیا میتونم دوباره ازدواج کنم.آیا اصلا میتونم خاطراتمون رو فراموش کنم؟همش میگم نکنه دوباره ازدواج کنم و طرفم خیانتکار باشه،بیمار روانی باشه،بددل باشه و....
ولی خیلی اطرافیانم رو میبینم ک تو ازدواج دومشون خییلی موفقتر بودن اتفاقا و انگار با تجربه بیشتر تصمیم گرفتن. خدایا کمکم کن،نمیخام باقی مونده زندگیمم جوونی نکنم و هیچی از زندگیم نفهمم،چون تو این چندسال زندگیم واقعااا هیچی نفهمیدم از زندگی و خیییلی خستم😞😔ممنون میشم نظراتتونو بگین