2777
2789

امروز رفته بودم خونه نامزدم اینا شب ساعت هشت. بود فک کنم خلاصه پدر شوهرم و مادر شوهرمم کنارمون بود نامزدم دراز کشیده بود منم نشسته بودم مادر شوهرم حرف میزد نامزدم اصلا خجالتی نیس سرشو گذاشت روی پام منم موهاشو نوازش کردم و براش لبمو غنچه میکنم لبخند میزنم 🤦‍♀️🤦‍♀️🤦‍♀️ یهو به خودم امدم دیدم مادر شوهرم و پدر شوهرم مارو نگاه میکنن البته من خیلی 

بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش!
پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم می‌خوای شروع کن.

جمع نکن نگا نمیکردن😂

روی آن شیشه تب دار تو را ها کردم عکس زیبای تورا بانفسم جا کردم شیشه بدجور دلش ابری و بارانی شدشیشه را یک شبه تبدیل به دریا کردم با سر انگشت کشیدم به دلش عکس تورا عکس زیبای تورا سیر تماشا کردم. 🌸مامان آرسِن و نفس🌸
وای تصورت کردم 😂😂🤣🤣

منم با رژ صورتی😂

روی آن شیشه تب دار تو را ها کردم عکس زیبای تورا بانفسم جا کردم شیشه بدجور دلش ابری و بارانی شدشیشه را یک شبه تبدیل به دریا کردم با سر انگشت کشیدم به دلش عکس تورا عکس زیبای تورا سیر تماشا کردم. 🌸مامان آرسِن و نفس🌸
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز