اینقد دلم گرفته که همش دوس دارم بخابم کنار بخاری و به هیچ چیزی فک نکنم و فقط خواب عمیق برم. ولی هم دخترم گشنس هم دخترکوچولوی توی دلم.
الان از ته دلممم شدیدن دلم میخاس بچه بودم، خونمون بودم پیش مامانم،سفره مینداخت کناربخاری، غذای گرمشو میخوردم. بعد یه پاشو میکشید، سرمو میزاشتم رو دامنش میخوابیدم. دلم ارامش میخاد. ارامشی از اون جنس، خالصانه.
هروقت زنگ میزنه دوس دارم پشت تلفن عین بچه ها براش گریه کنم نازمو بکشه. نمیدونم چم شده. خیلی اذیتم. نمیدونم الان چطور خودمو اروم کنم که پاشم برسم با حال خوب به کارام و شامم.