مال دانشگامون بود بعد شما فکر کنین حتی سرپرستی های خوابگاهمونم میشناخت گفتم از کجا میشناسی چند دقیقه هیچی تایپ نکرد بعد گفت نامه اوردم اونجا
حتی وضعیت اتاقارو هم میدونست و میدونست به چه صورت چیدمانشونه در حالی که سرپرستی اصلا اجازه نمیده مرد وارد اون محوطه شه گفتم از کجا میدونی گفت اینو همه میدونن😐
قبلشم کامل میدونست که باید ساعت نه خوابگاه باشیم اگه نباشیم سرپرستی گیر میده ازش پرسیدم اینو از کجا فهمیده گفت دوست دختر رفیقش گفته
نکتش اینجاس که گفتم جون عزیزترین کست قسم بخور ک همشو راست گفتی
دو ساعت داشت طفره میرفت تا قسم نخوره
منم بهم زدم همچیو