2777
2789
عنوان

از یک عشق چندین ساله گذشتم

1353 بازدید | 85 پست

اول از همه میخوام بگم دختر خانومای عزیزی که وارد رابطه میشید قبلش اعتما به نفس خودتونو قوی کنید تا گرفتار نشید و هرچی شد بله بگیدو جلو برید.من ۵سال عااااشق کسی بودم دیوونه وار اونم دوسم داشت خیلیییی هم عذابو سختیو چالش داشتیم  و تقریبا ۷۰ درصد ایده عالم بود تا اومد خواستگاریم و من وا رفتم یک خانواده کاملا متفاوت با فرهنگی که کابوس من بود داشتم روانی میسدم...تحمل یه فرهنگ پایین یا عشق!گذشت به مرز جنون داشتم میرسیدم  کلیییی فکردم گفتم منی کع روم نشه بگم اینا فامیلامن منی که مییینمشون حالم بدمیشه خودخواهیه بخوام این پسرو ازخانوادش دورکنم گناه داره توی کشمکش ما باشه با تمام علاقم گفتم نه الان واقعا اروم ترم بااینکه عشقمو ازدست دادم ولی نمبخام یه عده ادمیو کع ازشون خوشم نمیاد رو ببینم....حرفم اینه...فکنید  هیجانی ازدواج نکنید...فرهنگ مهمه قیافه مهمه پول مهمه عشق برای خوشبختی کافی نیست 🤍

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

فرهنگشون چه جوری بود؟

ببین مثلا جوراباشون بورو کهنه بود برای مراسم خواستگاری  لباسای کاملا د مده  اداب پذیرایی مهمان داری صفر   فکر بسته  بدباباش میرفت دهات مامانش همش تنها و شدیدا وابسته پسره و این یه فاجعس

ببین مثلا جوراباشون بورو کهنه بود برای مراسم خواستگاری  لباسای کاملا د مده  اداب پذیرایی م ...


درسته موافقم 

مخصوصا گزینه اخر وابستگی زیاد مادر به پسرش به نظرم خیلی فاجعه بوده

لطفا اگر کارِتون قضیه مرگ و زندگی هم بود درخواست‌ دوستی‌ ندین!
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز