به داداشاش زنگ زدم اما چیزی نگفتم فقط گفتم سلام منو بهش برسونین و اینکه الکی گفتم شمارشو گم کردم ولی از قضیه چیزی نگفتم که به قول شما یه موقع با یه سوتفاهم اونم بیچاره نکنم اما خب با این کارم بهش ثابت کردم که اگر هم نیتی داره دیگه از من بترسه و بدونه من چقدر بهش نزدیکم
خانواده شوهرم خیلی ازین کلمات استفاده میکنن شوهرمم برا منو اطرافیان همین جوریه یکسره دور و ورمه همه دخترای فامیلاشون رو همه با اسم کوچیک صدا میکنه اونام از پریشب هم تا حالا همه جوره قسم میخوره که من اشتباه میکنم و قضیه همینیه که شما میگی منتها مشکل من اینه که شغل منو شوهرم یه جوریه که با دخترای زیادی سرو کار داریم اکثرا بیوه هستن و مدام بهش زنگ و پیام میدن مثلا تو اینستاش دیدم یه زنه گیر داده اقای مهندس منو ببر قهوه خونه و این مدام میپیچوند در حالیکه هربار من بگم هیچوقت نه نمیگه یا اینکه یکی دیگه گفته بود تورو خدا بیا یه روز باهم باشیم و این گفته بود من یه پروژه مشهد گرفتم و تا یکسال اونجام این چیزارو میبینم اعصابم خورد میشه ولی واقعا کاری از دستم برنمیاد بهش میگم مستقیم بگو زن دارم و دوسش دارم میگه اینا همه میدونن من زن دارم میگن مشکلی برات پیش نمیاریم اما این یکی که موضوع بحث من بود دختره مجرده خودشم مهندسه و اینکه تا حدی هم زیباس و دوست پسر هم نداره و فامیل دوره من نگران بودم که نکنه رابطه احساسی باهم داشته باشن وگرنه قصد زنای بیوه که معلومه
تصمیم گرفتم واسه آرامش خودم فعلا بی خیال بشم ولی خب زیر نظر داشته باشم مردا موجودات ناشناخته ای هستن و راحت نمیشه بهشون تو این مورد حداقل اعتماد کرد بخدا تو محله ما همسایه روبرویی و دو تا بغلی به زناشون خیانت کردن فکر کنین کسایی که اصلا قابل باور نبود خانمه استاد دانشگاه بود میلیاردر بودن و حتی زنه خیلی سرتر بود با یه بچه طلاق گرفتن و هیچکس فکر نمی‌کرد اینا جدا بشن جالب اینکه شوهره واسه زن خودش ماشین ۸ میلیاردی خریده بود
همسایه دیگه هم همینطور زنشو طلاق داد با دوست دخترش ازدواج کرد
