تو پارک یه پسر هیز شهرمون هی نگام میکرد و میخندید (مطمنم کارش با منظوره) به شوهرم گفتم برو ی چیزی بهش بگوو نگفت خودم رفتم دعواش کردم برگشتم
شهر مون کوچیکه خبر به گوش بابام برسه چی ؟؟؟
ای خدااا
کار شوهرم نزدیک هممونجاس شوهرم گفت ابرومو بردی
به نظرم بی تفاوت از کنار این قضیه میگذشتی بهتر بود
حالا حتماً باید بهش توجه میکردی نباید خودتو به اون در می‌زدی
با این افراد هر چی حرف بزنی بدتره هار تر میشن
نباید ب روخودت میاوردی
وااا!
خب میرفتید جای دیگه ! چرا رفتی بخث کردی
تازه باباتم بفهمه مشکل از تو نبوده که شوهرتم که بوده
شوهرت نگفت تو هم محل نمی دادی
یک مثل هست می گن سگ با نگاه کردن قصاب نمیشه
خب نگاه کنه بخنده
تو نگاهش نکن
این کاری که کردی خیلی جالب نبود
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
