نامزدم میگه بیا توافقی جداشیم

سلام من ۷ ماه که عقدم چندماه شوهرم ازم دوربود شهردیگه کارمیکرد تواون مدت که شهردیگه بود خیلی باهام بدرفتارمیکرد خیلی بحث ودعوا داشتیم همش بهم میگفت باتوزندگی نمیکنم بروطلاق بگیربعدش الان یه مدت اومده شهرمن بعد پریشب پیش هم بودیم بعداخرشب من یواشکی گوشیش رونگاه کردم بعدش دیدم که یجا با یه دخترعکس گرفته بعدهمون عکس روفرستاده برامادرش بعد مادرشم گفته که دختره خوشگله بعد نامزدم گفته که به بابا نشان بده باورم نمیشه که بهم خیانت کرده ومادرشم باهاش همکاری میکنه بعد صبح که نامزدم بیدارشد ناراحت بودفهمید که من گوشیش روچک کردم اخه شارژ برقیش تمام شده بودازینجا فهمید ازشانس بدمن بعدش صبح که بیدارشد باهام سردبود منم بهش گفتم جریان این عکس رو که دیدم اونم گفت اون یه زن هرزه خیابونی بوده که اورده بودیمش خونه با دوستام بعد میگفت که اینکه خیانت نمیشه وقتی ازت دوربودم روم فشاربوده بخاطرهمینم مجبورم برم با اینواون بعدشم چون ماعقدیم ورابطه دخول نداریم اون میگه چون من نیازدارم به رابطه واونجورکه میخوام ازتو ارضا نمیشم مجبورم برم با دیگران بعد کلارفتارش عوض شدمیگفت تواونی که میخوام نیستی ومن نمیتونم باتوزندگی کنم همش ایرادایه الکی وبهانه های الکی میاره میگه الانم شماره منوگذاشته بلک لیست میگه پس فردا بیا بریم توافقی جدابشیم میگه دوست ندارم ازت متنفرم میگه حالم ازت بهم میخوره میگه واسه یکشنبه محضروقت گرفتم میگه اگه امدی که امدی نیامدی میرم شهرم خودمو گم وگورمیکنم دیگه رنگمم نمیبینی نمیدونم چیکارکنم من خیلی دوستش دارم نمیخوام زندگیم خراب بشه چیکارکنم که ازطلاق منصرف بشه بعد اون روزم که پیش هم بودم بحث کردیم ومن کشیده زدم بهش بخاطرهمینم میگه توچون منوزدی انتظارنداشته باش باهات زندگی کنم اخه من خیانتش رو دیدم اعصابم خورد شد واسه این زدمش بعد اونجا اونم منو هول داد وبعدش من گریه کردم بعدش امد بالاسرم‌گفت که گریه نکن بعدخودشم داشت گریه میکرد پس حتما دوستم داره که گریه میکرد ولی چرا الان میگه برو نمیخوامت ومیگه دوست ندارم میگه که توافقی جدابشیم ومیگه توهم خوشبخت بشی کی حسوده میگه با من بدبخت میشی من خیلی دوستش دارم اثلا دلم نمیخواد جدابشم نمیدونم چیکارکنم منصرف بشه ازطلاق