سلام،بچه ها رل من پدربزرگش این اواخر حالش زیاد خوب نیست هی میره بیمارستان بستری میشه مرخص میشه دوبارع از اول
دیشب ۱۲ شب بردنش بیمارستان بخش مراقبت های ویژه
و امروز صبح مثل اینکه قلبش وایستاده و احیاش کردن
حالا وقتی رل من زنگ میزنه اینارو با ناراحتی بهم میگه من تو اینجور مواقع نمیدونم چی بگم
بنظرتون باید چه حرفایی بزنم بهش
ایشالله خوب شه 6
خدا شفاش بده رو با سوز و ناراحتی خیلی زیاد بگو
زیاد زبون ندارم،میگم خوب میشه نگران نباش قسمت دست خداست،نمیتونم ارومش کنم اونم میگه حالم خوب نیست بعدا حرف بزنیم
هیچی فقط گوش کن و نهایتا بگو من خیلی برای این که هرچه زودتر سلامتی کاملشون رو به دست بیارن دعا میکنم. بعدم بهش بگو من نگران خودتم هستم هر موقع دلت خواست در هز زمان بهم زنگ بزن گوش میکنم کلا بیشتر گوش کن تا صحیت کنی. این موقع‌ها هیچی نمیشه گفت.
همدلی کن
بگو میدونم چقدر ناراحتی
چ فشاری رو داری تحمل میکنی
چ کاری از دستم برمیاد ک حالتو بهتر کنه ؟
آیا کمکی از من ساختس؟
یا بگی کاش میتونستم کاری کنم
بگو حق داری و درکش میکنی
یا براش دعا میکنی و امیدواری اوضاع بهتر شه
و در نهایت بگی ک در هر شرایطی کنارشی و هرکاری میکنی ک اوضاع راحت تر بگذره
لپ کلام اینکه دیدین بعضی خانوما تو بدترین شرایط هم شوهرشون بهشون پناه میبره تو بغلشون با حرفاشون آروم میشه؟ اون مدلی میخوام😑 امکان دیدن و قرار رفتن هم داریم ولیی ... هوفففف
اره عزیزم میدونم. به نطررمن همین که آدم باشه کافیه. چون وقتی توی این شرایط آدم هست، اصلا گاهی دوست نداره حتی حرفم بزنه یا حرفای تکراری بشنوه. حالش مدام در حال تغییره. به حاطر همین به نظرم بیشتر باید اجازه داد اون طرف حرف بزنه و جویای احوال خودش باشه آدم
