اگرم عروس نشدین سوتیی چیزی دارین تعریف کنین
عروسای گل از آرایشگاتون راضی بودین؟؟
نه عروسی داشتم نه حنابندان
یه عقد محضری بود که از سرکار رفتم
من ک جداشدم ولی شب حنابندون با دوماددعواکردیم فرداش نمیومدببره ارایشگاه😆😆
عقدم دوست نداشتم.
اما عروسیم همه چیم ب انتخاب خودم بود خیلییییی راضی بودم
من خودم یه سری تو خواستگاریم،مادرِ دوماد گفت عروس بره چایی ببره اونوقت مامانم داد زد نمیخواد خودم میارم😑😂حالا من گیر داده بودم نه خودم میخوام بیارم
خاطرات عروسیم همش قیافه های خواهرشوهرم و مادرشوهرم بود که برام میگرفتن سر ارایشگاه رفتن طوفان به پا کردن عروسی و زهر کردن
شب عروسیم 8 نزدیک تالار بودم دیدم خیلی گشنمه با شوهرم تو جاده از کترینگ یه پرس جوجه خریدیم کنار خیابون وایسادیم ب خوردن اخه جا واسه نشستن نداشت تو ماشینم با پف لباسم راحت نبودم انقدم چسبید ک نگو تازه قاشق نگرفتیم با دست خوردیم شوهرم گف عاشق همین کارات شدم انقد پایه ای 😂
خاطرات رو که می‌خوانم میبینم اگه کمی تجربه بیشتر بود خیلی از اتفاقات بد نمی‌افتاد
نمیدونم بعصیها مدیرت بحران بلدند میتونن سه سوته بدون اینکه خودشون رو ببازن ماجرا رو جمع کنند
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
23 ثانیه پیش
26 ثانیه پیش
27 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
