گاهی دلنوشته وشعرایی مینویسمـ
یکیشو بخونید ببینید بطور حرفه ای ادامه بدم بنظرتون یابیخیال نوشتن بشم؟؟؟👇👇👇
همیشه شب و سکوتش رو دوستداشتم...
اینکه یه گوشه بشینی و توی سیاهی شب غرق بشی و به دوردستهای ذهنت سفر کنی....
به وقت شب غرق میشم توی افکارم...
و به ستاره ها چشم میدوزمو رویا میبافم...
اینکه رویا ببافی و از شوق رسیدن بهش لبخند به لبت بیاد
هرچقد بزرگترمیشم میفهمم که رویابافی یه بازیه تلخه...
اونقدر تلخ که ناامیدت میکنه...
اینکه بخوای با اونیکه دوسش داری زندگی کنی و نشه...
یابخوای فلان وسیله ای که هرشب به شوق خریدنش رویاهاتو مرور کنی و نشه...
اینکه ،،،
اینکه کلاس مورد علاقتو نشه بری و ازهدفت عقب بیوفتی...
میدونی الان که نگاه میکنم خیلی بزرگترشدم
و چقدررر عاقلتر....
دیگه از من سرکش و رویاپرداز چندسال قبل خبری نیست...
راستش الان پخته ترشدم.
عوض شدم؟
نه ،،،،
فقط فهمیدم جلو جلو برای اتفاقی که نیوفتاده ذوق نکنم
راستی!!!شما چقدر تغییر کردید؟؟؟