یکم در مورد خودم توضیح بدم
«به نام خدا هستم،
از بچگی بزرگ شدم،
تو بیمارستان به دنیا اومدم،
صادره از شهرمون،
همونجا بزرگ شدم،
چند سال سن دارم،
بابام مَرد بود،
تو دوران کودکیم بچه بودم،
با رفیقام دوست شده بودم،
به دوست داشتن علاقه دارم،
قصد ازدواج نه دارم،
بعضی شبها که می خوابم
خواب می بینم،
تو خونمون زندگی می کنیم،
تا حالا نمردم و...»
روز محشر به خدا خواهم گفت ان که از من تو گرفتی همه ی جانم بود... لعنت ب ۱۰ مهر لعنت ب ماشینی ک مادرمو ازم گرفت...گر قیامت قصه باشد من کجا جویم تو را؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ 😭😭 لعنت به ۸ تیر که داداش ارمانمو ازم گرفت😭 😭😭 دلتنگتونم... خدایاااا منم ببر دیگه😭😭😭😭 سخت است دیدار برود به قیامت😭🖤
در کتاب چهار فصل زندگی،صفحه ها پشت سرِ هم میروند، هریک از این صفحه ها، یک لحظه اند، لحظه ها با شادی و غم میروند…گریه، دل را آبیاری می کند، خنده یعنی این که دل ها زنده است …زندگی، ترکیب شادی با غم است،دوست می دارم من این پیوند را گرچه میگویند: شادی بهتر است، دوست دارم گریه با لبخند را قیصر امین پور♡