حالم از دورن خوبه که بالخره تونستم بگم نه چون اس پاس شدم هیچی ندارم دیگه هیچ
فقط چون بهم گفت درد بلا بچه هام بخوره تو سرت منم گفتم تموم من نخورم نپوشم بچه هات طلا بخری ماشین جهاز تازه فحشم میده گفتم برو از بچه هات بگیر
نمیذاره قرعه بنویسم و قسطی بخرم ابروم میبره غر میزنه همش
تو خونه لباس میفروشم الان و ماشین طلا واسه قبل ازدواجم بوده گرفت حتی حلقه و النگو ک هدیه بهم داده بود ازم گرفته پس نمیده تازه هی میگه میخام بفروشم واسه ماشین اخه کدوم آدمی هدیه پس میگیره آنوقت ادعای یکرنگیش میشه میگه تو قدر من نمیدونی