بچه ها من چند ماه جدا شدم.چند تا پیشنهاد خاستگار داشتم ولی جدی نشده.25سالمه.الان از طریق یکی از اشناها بهم گفتن میتونی تو رشته مامایی یا پرستاری تحصیل کنی بورسیه هم میکنن.خودم دیگه کشش ندارم بخوام تحصیل کنم.اما دوست دارم کلاس زبان برم.دو دلم.دومین موضوع اینه که دوست دارم وارد کار میکاپ بشم.اما با این مبلغ کم که مهریه ام قسط بندی کردن شاید یک سال طول بکشه من وسیله بگیرمو کلاس برم.سومین مورد چون ما اتباعیم از طریق سازمان ملل میتونم همراه خانوادم برم خارج به خاطر شرایطی که داریم سن پدرم و جدایی من.فعلا فقط استرالیا و انگلیس و امریکا پناهنده میپذیرن.بابام قبول نمیکنه که برن. اما با رفتن منم شاید خیلی مشکل نداشته باشن چون خواهرمم اقدام به پناهندگی کرده و داره ویزاش میاد.دردم اینه یه دقیقه نباشم مامانم دق میکنه..پر دردم با این حال مسکن درد همه ابجیا و دااشامم.فقط مامانم نگاش میکنم اشکم بند نمیاد.بدون من قراره چه بلایی سر مامانم بابام.ابجیام بیاد.میدونمم اگه برم اونجا همه چیم داشته باشم بازم دوری از خانواده سخته.شما بودین کدوم گذینه رو انتخواب میکردین؟ درس بخونم.؟برم خورد خورد وسیله بگیرم کار گریم عروس یاد بگیرم استعدادمم تو هر هنری عالیه؟یا برم اونور به شغلی که دوست دارم نقاشی ادامه بدم و با یه ادم درست ازدواج کنم؟ یه چیز دیگه اینکه وقتی برم اونور هر امکاناتی که بگی خونه ماشین و... در اختیارمه حتی میتونم بعد سه سال .سالی چند بارم بیام دیدن خانوادم.ولی نمیتونم برا همیشه برگردم😔کمکم کنید.مشاورم رفتم نتونست کمک کنه.از طرفیم نیاز عاطفی دارم و دااشام حتی اجازه نمیدن تنهایی پامو بزارم بیرون😢
برو دنبال کار میکاپ
بری خارج از کشور بلخره باز از مادر پدرت دوری ارزش نداره دلت اینجا میمونه اینجا باشی خیلی بهتره برو دنبال کار میکاپ از هرچی بنظرم بهتره خودمم میخام همینو شروع کنم
تو الان به آینده ت فکر کن و مستقل شدنت مامانو بابات هم ی جوری میگذرونن مطمئنا خوشبختی تورو میخوان پس برو و خوشبخت شو اینجا به درد آینده بچههات نمیخوره انگار غم بزرگی روی کل جامعه مونه با این گرونی و اقتصاد بد
برو و آینده خودتو بچه هات رو تضمین کن
بهم بگو چطور پناهندگی میگیرید نیاز دارم بدونم
برا اقدام پناهندگی باید چکارهایی انجام بدی من و شوهرم و اینکه شوهرم لیسانس حسابداری داره و خودمم دانشجوام
برو دنبال کار میکاپ و از خانوادتم دور نشو
ما ی مورد داشتیم طرف خیلی ب مامانش وابسته بود و مامانشم همینطور وقتی رفت خیلی پشیمون شد بعد ٣ سال مامانش مرد و الانم افسرده شده نابوده
