نمی بینی چقدر نیاز دارم مراقبم باشی؟
نمی بینی بدون تو حالم خوب نیست؟
که نیستی و گوشه ی جهان نشسته و از سایه ها ترسیده ام، که نیستی و سایه ها زورشان به من رسیده باز...
کجا را نگاه میکنی که جهان من اینقدر تاریک است؟
مرا به حال خودت گذاشتی؟؟ من که به تو تکیه داده بودم!
منی که با تو حالم خوب بود..
دوباره نگاهم کن، دستانم را بگیر و از محاصره دردها بیرونم بکش
کمکم کن دوباره قوی باشم، دوباره سایه ها را پس بزنم و افتاب را ببینم
من دلم برای نگاه های مهربان تو تنگ شده، نگاهم کن...
برای حاجتم و نگاه دوباره خدا به من دعا کنید