آره بخدا یاد بعضی از کاراش که میفتم ها حرصم میگیره
منو نمیذاشت شال سرم کنم میگفت روسری سرت کن شال سرم میکنی موهات دیده میشه (در حالی که من زیر مقنه ای ها سرم میکرد)
ولی یه ماه بعدش که ما اسباب کشی کردیم و رفتیم
و اونا بعد یه ماه اومدن دیدم به به بببه به به دختر عموم شال سرش کرده یه تیکه از موهاشم داده بیرون شال رو هم شل و ول بسته
از حرصم رفتم به بابام گفتم عمو منو انقدر اذیت کرد نگا سر و وضع دختر خودشو