سلام به همتون
شب همگیتون بخیر
بدون کشش میرم سراغ اصل مطلب
من ی سال و نیمه ک با پسر عمم دوستم هم دیگه رو همدوس داریم
قرار بود عید امسالی ک گذشت جشن بگیریم،جشن نشون که انگشت میندازن دست عروس
ک چون بابابزرگم مرده بود بابام گفت بزاریم برای عیدی ک تو راهه
من فکر میکردم این عیدی ک داره میاد فقط تو ی دورهمی کوچیک اون انگشتر و میندازن دستم
ولی امروز ک با نامزدم همون پسرعمم حرف میزدم
برگشت گفت مامانم اینا از شهرستان ک میان،عمم ایناان میاد،دخترعمم ایناام
ی جشن خیلی باشکوهیم میگیریم
کل تیر و طایفعه ی خودمون و شمارم دعوت میکنیم
نامزدم مشکل مالی نداره
منم گفتم ی جوری بگم ک ناراحت نشه
گفتم همش ولخرجیه بیخیال
گفت نه عمم اینا و دخترعموی مامانم اینا مامانمو قسم دادن ک باید جشن بگیرید
من نمیدونم چم شده،اصلا دوس ندارم این جشن بزرگ و بگیرن
نمیدونم چ جوری بدون بی احترامی خودم زنگ بزنم به عمم بگم
بگم من جشن باشکوه نمیخوام
ب مامانمم میگم میگه ماکه قرار نیس جشن بگیریم اونا قراره بگیرن پس چیکارشون داری
ولی کسی این وسط نیس ب حرف من گوش بده