بچه ها خرج مادرشوهرمو شوهر من میده
هیچ کدوم از بچه هاش یه قرون کف دست پیرزنه بیچاره نمیزارن فقط میان میخورن میریزن میرن
امشب باز اینجا مهمونیه خاهرشوهرم از یه شهر دور اومده دو روزه اینجا مهمونیه همه ریختن مثلا دیدنش یکی نیست بگه خواهر یشب تو بیا خونمون مهمونی
من ندارم یه لباس نو برا بچم بخرم شوهرم هی روغن میاره برنج میاره فردا میگن تموم شد
مارو هم اصلا خونشون دعوت نمیکنن فقط بلدن بیان
امروز میخام اتمام حجت کنم وقتی از شوهرم پول میخام میگه ندارم ولی وقتی مادرش میگه برنجمون دو روزه تموم شد زودی میره میخره
چطوری بگم با سیاست حرف بزنم یکم راهنماییم کنید با دعوا هم بدتر میشه نگین که دعوا کن