راستش ما یه دعوای خیلی بد داشتیم. کلامی به فحش ناموسی و اینا کشید. ما عروسی کردیم اومدیم تو خونه ای ک بابای من داده بود نشستیم. دعوا که شد منم گفتم از خونه من برو بیرون. وسایلاتم ببر. اونم رفت سمت انگشترام و هرچی طلا بود برداشت و اومد سمتم گفتم گردنبندتو دربیار. گردنبندش هدیه پدرشوهره سر عقد بود. همه رو ازم گرفت. حلقه خودشم درآورد پرت کرد تو سالن. ینی گروکشی بود دیگه. چون من گفتم خونه و وسایل مال منه اونم طلاهارو گرفت ک تلافی کنه. بعدش که باهم خوب شدیم و رفتیم رستوران و حرف زدیم، من دوباره بهش گفتم حلقه ات کجاست؟ دستت کن. دستش کرد و بغلم کرد. ولی اون دیگه حرفی از اینکه طلا ها کجاست نزد ... نمیدونم خجالت کشید.. برنامه ای داره... نمیدونم... نظرتون چیه؟؟