2777
2789

راستش ما یه دعوای خیلی بد داشتیم. کلامی به فحش ناموسی و اینا کشید. ما عروسی کردیم اومدیم تو خونه ای ک بابای من داده بود نشستیم. دعوا که شد منم گفتم از خونه من برو بیرون. وسایلاتم ببر. اونم رفت سمت انگشترام و هرچی طلا بود برداشت و اومد سمتم گفتم گردنبندتو دربیار. گردنبندش هدیه پدرشوهره سر عقد بود. همه رو ازم گرفت. حلقه خودشم درآورد پرت کرد تو سالن. ینی گروکشی بود دیگه. چون من گفتم خونه و وسایل مال منه اونم طلاهارو گرفت ک تلافی کنه. بعدش که باهم خوب شدیم و رفتیم رستوران و حرف زدیم، من دوباره بهش گفتم حلقه ات کجاست؟ دستت کن. دستش کرد و بغلم کرد. ولی اون دیگه حرفی از اینکه طلا ها کجاست نزد ... نمیدونم خجالت کشید.. برنامه ای داره... نمیدونم... نظرتون چیه؟؟

رک بگو طلاهامو بده

تا یه لباس رنگی نپوشی نمیفهمی که مشکی زیادم بهت نمیاد! تا کارما زنگ خونَتو نزنه به خودت نمیای! تا قلبت نشکنه مغزت کار نمیکنه! تا عاشق شکلات نباشی نمیفهمی که رژیم سخته! تا از دستت نره ارزشش رو نمیفهمی! تا دوستاتو نشناسی دو دستی به خانوادت نمیچسبی! ما آدمای نرسیدن یا نفهمیدن و درک نکردن نیستیم! فقط مشکل اینه که دیر به خودمون میایم. مهم نیست چند سالته؛ اگه اینارو درک کردی تو این زندِگیو بُردی.

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

عزیزم بدترین کار ممکن رو کردی که منت گذاشتی 

این حرف ها مثل اسید میمونه. سم نه ، اسید 

 🇮🇷 پروردگارا، زنانی که خود را پوشیده نگه می‌دارند، مشمول رحمت و غفران خود بگردان. (مستدرک الوسایل، ج ۳، ص ۲۴۴)  حضرت محمد ص                                                      (جنگ نبود ، تست حلال و حروم بود)

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792