دوران لیسانس سه تا دوست بودیم که سر مسائلی رابطه مون به هم خورد، اونا خیلی به من توهین میکردن خصوصا یکیشون با حرفاش روح منو نابود کرد و عزت نفس منو گرفت طبق گفته مشاور! بهم میگفت سرطان یا عزراییل درحالیکه خداشاهده من هیچکاری نمیکردم اون عصبی بود منم ساده بودم سر کوچکترین چیزی توهین میکرد من خیلییی بهش کمک میکردم تو مشکلاتش تو درسا، من فقط یه مشکل روحی روانی داشتم که سراون به خودش اجازه داد توهین کنه بهم میگفت گوشی دستم میگیره حالم خوب بشه تو پیام میدی میگی سلام خوبی حالم بد میشه... اینایی که گفتم نصفشم نبود
بعدشم سر یه قضیه ای ما دوستیمون سه تایی بهم خورد
حالا زد و ما سه تامون باهم ارشد قبول شدیم و یه دانشگاه
یکیشون با کنکور قبول شده
و من و اون یکی بدون معدل و خداشاهده چقدر تلاش کردم که خودشو بکشونه بالا که بتونه ارشد بخونه ولی بعد اینکه خبر دادن قبول شدید بهم گفت تو نیا این گرایش ما نمیخوایم تو باشی😔 و من از اون روز به چه کنم چه کنم افتادم درخواست مرخصی دادم اگه موافقت نکنن انصراف میدم چون طاقت ندارم ببینمشون
بچه ها من خیلی ساده ام تحمل ندارم اونارو ببینم همه هم بهم میگن ۴سال زحمت کشیدی تو لیسانس حالا نمیخوای بری ؟ مشاورمم بهم گفت برو ولی خیلی سختمه یاد توهیناشون میفتم😔 من هیچی تو رفاقت کم نذاشته بودم براشون
پس فردا نتیجه مرخصیم میاددعاکنید موافقت کنن😔 انصراف ندم بنظرتون؟ پس آرامشم چی میشه