نمیدونم چکار کنم دیگه
از بس جیغ کشیدم و گریه کردم امروز کم آوردم
کاش هیچ وقت به دنیا نمیومدم اگه قرار بود زندگیم اینطوری باشه
زدم هر چی وسیله بود ریختم زمین نصف لاکا شکست و صندلی میز شکست
رفتم یه چیزی کوفت کنم بعد دو روز زدم زیر هر چی توی آشپزخونه بود و گریه میکردم شدید
میخوام امشب کار خودمو تموم کنم که دیگه تحمل هیچی رو ندارم...
انتظار دارن فردا با این حالم برم سر کلاس که پاچه بقیه رو بگیرم و مغزشونو به دندون بگیرم....
خدایا دردی که دادی به من بدبخت به صبرش نمیخوره...
ای خدااااااااااااااا
نمیدونم چکار کنم از دستت که این بلاهارو سرم آوردی مگه من جز خوبی توی این دنیا کار دیگه ای کردم؟