اصلا حرکاتم دست خودم نیست
یکی دو ساعت پیش با مامانم رفتیم بازار شروع کرد شوخی و لج و لج بازی گفتم خواهشاً تکرار نکن الان وقت مناسبی نیست دوباره حالم بد میشه
ان
چیزی رو که میخواستم بخرم(ضروری بود) میگفت نمیخوای و فلان ....
حالا بماند
انقدرم اذیت کرده این چند روزه
فکر میکنه با این کارا میتونم همه ی اتفاقایی که برام پیش اومده رو فراموش کنم
منم وقتی بهم فشار میاد نمیتونم کنترل کنم خودمو
یهو زدم زیر گریه
بعد دستام شروع کرد به لرزیدن و خودمم شوکه شدم
یه بسته چیپس دستم بود همین که میخوردم یه مشت برداشتم له کردم با دست بسته رو پرت کردم سمت مامانمو سریع ازش دور شدم خودم تنها پیاده تا خونه اومدم همشم گریه میکردم