2777
2789
عنوان

احساس گناه

481 بازدید | 32 پست

بچه ها 15سال پیش برای انتقالی به دانشگاهم بابام همراهم اومد. یه ساک داشتم سنگین بود بابام گفت میذارمش. گفتم نه سنگینه. گوش نکرد گفت یه چیزی داشته باشی تو خوابگاه. بعد رفتیم برای ثبت نام گفتن شما که انتقالی هستی اول میشی شبانه بعد یه ترم روزانه. ناراحت شدم. گفتم کسی نگفته بود اینجوری میشه. برای اعتراض رفتیم پیش آموزش. بابام احساس سردرد داشت. جوری که مسئول آموزش گفت باباتوخیلی اذیت کردیا.بعد گفت خت نگیر. باز اومدیم آمدیمبرای ثبت نام. بابام گفت صبحانه نخوردی. میرم کیک بگیرم. بازباکیف رفت. دیدم گوشیم زنگ میخوره. گفتن بابات حالش بد شده آوردیم بیمارستان. من عذاب وجدان گرفتم که چرابخاطر من حالش بد شده. رسیدم بیمارستان دیدم دارن بهش شک میزنن. بابام فوت کرد. دکتر گفت کیفش سنگین بوده به قلبش فشار آورده. البته فشارخون داشت. کیکش هم توکیف بود. 15ساله دارم میمیرم وزنده میشم. خیلی احساس بدیه. تقصیر من بود؟ 

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

قسمت این بوده... 

من همونیم که تو گرما، گرمارو فحش میدم، تو سرما، سرما رو فحش میدم، زمستونا دلم تابستون می خواد، تابستونا دلم زمستون می خواد، وقتی بیرونم دلم میخواد برم خونه، وقتی تو خونم دلم می خواد برم بیرون، وقتی خستم خوابم نمی بره و وقتی کار دارم خوابم میاد و همچنان نمی دونم چمه😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐🎈😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐بنظرم هر آدمی نیاز داره یه عوضی اونقدروش تاثیر بزاره که دیگه اون احمقِ سابق نباشه!😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐شاید باورتون نشه ولی من از خودم توقع دارم ظاهر زیبایی داشته باشم، همه کتاب هارو خونده باشم، همه اهنگارو گوش کرده باشم، با استعداد و باهوش باشم، روابط اجتماعی بالایی داشته باشم، کار کنم ورزش کنم و با دوستام وقت بگذرونم، دوست دارم برای اهدافم تلاش کنم و زندگی کنم ولی بعضی وقتا حتی نمی تونم از تختم بیام بیام بیرون😑😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐 😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐

خدا پدرتو رحمت کنه 

اما کسی برای کیف سنگین از دنیا نمیره 

اجل آدما وقتی فرا میرسه باید برن و بهانه های مختلفی هست برا رفتنشون یکی سکته میکنه یکی تصادف میکنه یکی از روی بیماری از دنیا میره اما همه اینا بهونس اون روزی که باید بریم حتما میریم 

قربونت برم خواهرم 

من دیدم که برای تمام کسایی که فوت میشن 

بعدش برای اطرافیان این عذاب وجدان ها میمونه 

پدرتون پیمانه عمرش تا همونجا بوده و مرگ دست خداست 

ما هیچ نقشی توش نداریم 

خودتو سرزنش نکن 

مگه میشه جون یه آدمو خدا بخاطر تو بگیره یا سنگینی کیفت 

خدا رحمتشون کنه برای منم دعا کن 

وای خدایا چه خاطره غم انگیزی داشتی چشمام پر اشک شد😭 نه عزیزم معلومه که تقصیر تو نبوده، مرگ دست خداست.

۱۵ سال خیلی زمان زیاده و هنوز نتونستی این حس عذاب وجدان رو ازبین ببری بنظرم برو پیش روانشناس تا این حس زندگیتو مختل نکرده

فمینیست نیستم، اما به برابری حقوق زن و مرد اعتقاد دارم.
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز