با نامزدم رفتیم ازمایش دادیم جوابشم اومد مثبته
میخواستیم عقد کنیم
یهو مامانش مریض شده و بیمارستان بستری شد اصلا معلوم نیست حالش چطور بشه وضعیتش خیلی حاد شده
نامزدم کلا دیگه افسرده شده حوصله نداره حرف نمیزنه زنگ نمیزنه بهم جوابمو نمیده
هر چی بهش میگم بیا پیشم یا من یکم بیام پیشت حالت بهتر میشه میگه حوصله ندارم
استرس گرفتم
حس میکنم قراره همه چی خراب بشه
قراره ولم کنه
حتی الان تو وضعیتی نیست که بخوام از چیزی شکایت کنم
فقط سکوت کردم
از درون داغونم
همه ی برنامه هامون ، کلی ذوق داشتیم جفتمون برای این روزا
چقد از قبل همه چیو تو ذهنمون ساخته بودیم
حتی رفتیم محضر هم انتخاب کردیم
لباس انتخاب میکردیم
…..