مادرشوهر منم از وقتی ازدواج کردیم ،ره به ره میگه مریضم دارم میمیرم... اوایل میگفتم وای خدا نکنه، این کار بکن اون کارو نکن، اینو بخور اینو نخور...اوووف باز همون اش و همون کاسه.
چقدر ننه من غربیم بازی در میاورد،هنوزمهست ولی پیش من نه.
چون موقع آه و نالش تنها میگم خداشفا بده... بعد بحث و عوض میکردم یا نگاهم و ازش میگرفتم ، 😶
مریضی درست، دیگه آدم بزرگی بچه ک نیستی ..ب خودت برس.
🤷
شوهرمنم دیگه میگه ،رعایت نمیکنی،بعد میگی دارم فلان میشم.
من یکبار بهش گفتم ،مومن درباره مریضی آه و ناله نمیکنه...
هر بار حالشو بپرسی ،هربار ، میگه مریضم...یعنی ی خدا شکر ،الحمد الله از دهنش درنمیآید...😑