بچه ها من مادر یه دختر چهارساله ام
چندسال پیش دانشگاه دولتی قبول شدم درسمم خوب بود اما چون اوایل نامزدیم بود افت خیلی شدیدی تو درستک بود تا اینکه عروسی کردم و بچه دار شدم و کلا درس رو بوسیدمو گذاشتم کنار رشتمم مهندسی کشاورزی(که خودمو بکشمم نمیتونم کار پیدا کنم مگر با پارتی که اونم ندارم)
بعد گذشت و بچم یکسال و نیم بود که رفتم کلاس خیاطی دوره دیدم چرخ صنعتی خریدم و مشغول خیاطی شدم هر سفارشی رو قبول میکردم به خاطر پیشرفت و درامد بالاتر یکسال مثل جی کار کردم بعد دیدم که نه صبح تا شب زندگی ندارم دخترمو به خاطر حرف زدنش و کوچکترین شیطنتیش دعوا میکردم چون کلا کار باعث شد بی اعصاب بشم و از کار خونه و همه چی افتادم زیر چشمام گود میفتاد به خاطر چندر غاز پول که معلوم نبود چجوری خرج میکردم از طرفی شوهرم پشتم نبود اصلا خونه نمیموند کلا به بهونه ای از خونه در میرفت و بچه رو هم تن نمیگرفت چون میرفت بیرون سختی کار کردن منو با بچه ندید فکر میکرد زندگیم خیلی اسونه و این شد که سفارش بیرونو بوسیدم گذاشتم کنار اما به خاطر علاقه ای که دارم و عذاب وجدان هزینه ی چرخ خیاطی همه لباسای خودمو دخترمو خودم میدوزم حتی لباسای تو خونه رو
قضیه اینه که وضعیت مالی شوهرم چنان عالی نیس که بتونم چیزایی که دوست دارم بخرم مثل ظرف یا لوازم خونگی یا اصلا من حتی یه استکانم بعد عروسیم اضافه نکردم امروز داشتم با شوهرم بحث میکردم که بهم گفت تو هرروز به فکر خریدی☹️☹️☹️☹️
منی که پوست دستام به خاطر شوینده ها داغونه به خاطر اینکه وسیله هام مثل روز اول نو بمونه هیچ درخواستی نداشتم حالا الان که دم عیده دلم خواست یه نغییرای جزئی تو خونه زندگیم بدم شدم زن ولخرج🥲🥲
الان تو فکرم افتاده که دوباره درس بخونم یه کاری بگیرم که اینجور مواقع چند سال دیگه انقدر کوچیک نشم😣😣😣
نمیدونم میتونم یا نه
شما دلتون میخواد دوباره شروع کنین؟
خسته شدم از بی پولی