مسله خیانت بود.
زن همسایه تو بارداریش متوجه خیانت همسرش شده بود.
همسرش انکار میکرد.خانوم بیچاره ب هر دری زد بی نتیجه بود.
بچششو ب دنیا اورد و شوهر خائنش همچنان با کثافت کاریش خوش بود.طفلی انقدر شوهرش نفرین میکرد و گریه.
چهل روز از زایمانش گذشته بود.شوهرهرزه و اون زن کثافت باهم تو ماشین تو مسیر جاده چپ کردن و هر دوشون باهم فوت شدند.
اونقدر طولانیه ک قلبم نمیکشه بگم
ولی اینجا توصیح دادم میتونی بخونی ،
https://www.ninisite.com/discussion/topic/10153078/فک-کنم-روبیکام-هک-شده?page=1
منو از بچم دور کردن بچه کوچیکم نزاشتن ببینم عین دیونه ها دور خودم میگشتم خوراکم اشک و آه کلی تهمت و افترا همش صدای خدا میزدم میگفتم خدایا با جگرشون امتحانشون کن جشن میگرفتن در اخر پسر 23سالشون 15روز بعد از عروسی من خودش رو دار زد مرد کلی گریه کردم راضی به این نبودم ولی چوب خداست هر کس ظلمی کنه به ناحق گریبان گیر خودشه همشون فهمیدن گفتن به خاطر آه این زن بی گناه بود گفتن حلالمون کن گفتم هیچوقت جواب ظلمشون با جگرگوششون پس دادن خودمم خیلی ناراحت شدم راضی نبودم ولی کار خدا
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
