بچه ها کلافه ام کرده دیگه دیشب زدم به سیم اخر از هرچی ناراحت بودم به شوهرم گفتم ولی چه فایده😔همونیه که بود عوض نمیشه
همه اش دنباله ایراد گرفتن از منه به خدا از هرکی بپرسی از من تعریف میکنه چیزی کم ندارم از اشپزی وتمیز کاری بگیر تا کارای بیرون از خونه و معامله گری و پول دراوردن وام گرفتن همه چی قبل از ازدواجم یه دختر کاملا مستقل بودم همه ی امور خونه بابام با من بود الانم همینه این فقط سرکار میره همین
دائم دوس داره سرکوفت بزنه ۱ساله عروسی کردیم خانواده اش ۱بار نیومدن ۱بار زنگ نزدن خانواده منکه زنگ میزنن بدش میاد خو به من چه که خانواده ات محلت نمیزارن
دائم نق میزنه مثه چی دورش میتابم هی میگه زنا مردم هرشب که از کار میاد خونه تمیز غذا اماده دستپختم حرف نداره مثه چی میخوره و تعریف غذاهای مردمو میکنه
دیگه خسته شدم از رفتارش هرجا میریم تموم ترسم اینه یکی یه چی بگه با مزاج اقا خوش نیاد وقتی میاد خونه فلانی اینجور گف فلانی ال کرد بل کرد
من یه دختر شاد بودم از بس مقاومت کردم خسته شدم نمیخوام مقابلش تسلیم بشم ولی دیگه نمیکشم بایه مشاور صحبت کردم قبل عروسی گف توانایی های تو خیلی بیشتر از اون و خانواده اشه واسه همین میخواد قدرتشو نشون بده بزار نشون بده تحملش کن یه مدت خوب میشه الان۱ساله این کارو کردم بدتر شد خونه و ماشین سنگین و سبکش رو از برنامه ریزی و طلاهای من داره درسته اون پول درمیاره ولی این منم که درست خرج میکنم ووام و قسط تنظیم میکنم میتونم مثه خانواده اش فقط بریز و بپاش کنم
بچه ها دارم میترکم ببخشید طولانی شد ولی اگه کسی اینجور بوده و خوب شده راه حل بده اینم بگم که دوست دارم از زبونش نمی افته خودش وقتی حالش اوکیه میگه من اخلاقم اینجوری تحملم کن حرص نخور نمیتونم عوض بشم ولی صبرم تموم شده عاشق همیم ولی اخلاقا نمیزاره روز خوش داشته باشیم