صادق هدایت: من هیچ وقت در کِیف های دیگران شریک نبودهام، همیشه یک احساس سخت جلوی مرا گرفته. درد زندگی، اِشکال زندگی است. اما از همه این اشکالات مهم تر جُوال رفتن با آدم هاست. یک وقت بود داخل آنها شدم، خواستم تقلید سایرین را در بیاورم، دیدم خودم را مسخره کردهام. هر چیز را که لذت تصور میکنند همه را امتحان کردم، دیدم کیف های دیگران به درد من نمیخورد. حس میکردم همیشه و در هر جا خارجی هستم. هیچ رابطهای با سایر مردم نداشتم. من نمیتوانستم خودم را به فراخور زندگی سایرین در بیاورم. همیشه با خودم میگفتم: روزی از جامعه فرار خواهم کرد و در یک دهکده یا جای دور منزوی خواهم شد. من نمیخواستم خودم را محکوم افکار کسی بکنم یا مقلد کسی بشوم.
اگه با احترام جدا شیم مثل وضعیت الانم، نه بلاک نمی کنم. اما اگه این حرفا رو بزنه دیگه برام مرده...
صادق هدایت: من هیچ وقت در کِیف های دیگران شریک نبودهام، همیشه یک احساس سخت جلوی مرا گرفته. درد زندگی، اِشکال زندگی است. اما از همه این اشکالات مهم تر جُوال رفتن با آدم هاست. یک وقت بود داخل آنها شدم، خواستم تقلید سایرین را در بیاورم، دیدم خودم را مسخره کردهام. هر چیز را که لذت تصور میکنند همه را امتحان کردم، دیدم کیف های دیگران به درد من نمیخورد. حس میکردم همیشه و در هر جا خارجی هستم. هیچ رابطهای با سایر مردم نداشتم. من نمیتوانستم خودم را به فراخور زندگی سایرین در بیاورم. همیشه با خودم میگفتم: روزی از جامعه فرار خواهم کرد و در یک دهکده یا جای دور منزوی خواهم شد. من نمیخواستم خودم را محکوم افکار کسی بکنم یا مقلد کسی بشوم.
گفعرضه داری بلاکمکن بعدش گریش گرفت شما باشین بلاکمیکنین
اگه گریه کنه عمرا بلاک نمی کنم... دقیق بگو که دقیق راهکار بدن بت... ببین چشه که داره تموم میکنه...
صادق هدایت: من هیچ وقت در کِیف های دیگران شریک نبودهام، همیشه یک احساس سخت جلوی مرا گرفته. درد زندگی، اِشکال زندگی است. اما از همه این اشکالات مهم تر جُوال رفتن با آدم هاست. یک وقت بود داخل آنها شدم، خواستم تقلید سایرین را در بیاورم، دیدم خودم را مسخره کردهام. هر چیز را که لذت تصور میکنند همه را امتحان کردم، دیدم کیف های دیگران به درد من نمیخورد. حس میکردم همیشه و در هر جا خارجی هستم. هیچ رابطهای با سایر مردم نداشتم. من نمیتوانستم خودم را به فراخور زندگی سایرین در بیاورم. همیشه با خودم میگفتم: روزی از جامعه فرار خواهم کرد و در یک دهکده یا جای دور منزوی خواهم شد. من نمیخواستم خودم را محکوم افکار کسی بکنم یا مقلد کسی بشوم.