امروز توی سالن بازی با توپ زدم لامپ شکست معلمم یحوری نگام کرد داشتم اب میشدم بعدش که رفت انقد خندیدم گفتن باید لامپ بخرم
یبارم زدم گلدون قدیمی مامان بزرگمو که داده بود به مامانم شسکتم با ابحیم با چسب چسبوندیم بهم یک هفته بعد دوباره زدم شکوندم تعریف کنید بخندیم