سلام بچه ها مخواستم داستان خودمو واستون بگم و از شما کمک میخواستم
ببینید من یه خواستگار داشتم ک به یه دلایل کارمون جور نشد بعد من یجورایی دوسش داشتم باهام چت میکردیم اون اولاش خیلی خوب بود واسه اینکه یه کلمه باهام بحرفه جونشو میداذ اول اون منو دیده بود و عاشقم شده بود خیلی دوسم داشت خیلی واسم ارزش قاعل میشد ولی خب به مرور رفتارش خیلی عوض شد اون رفت سربازی خیلی بهم توهین میکرد خیلی حرفا زشتی به خودم و خونوادم میزد ولی من هر بار میبخشیدم چون عاشقش بودم شاید دوستام میگفتن نکن ولی من عاشق بودم یه بار بلاکش کردم اومد التماس کرد از بلاکی در آوردم و با اینکه اون مقصر بود واسم خط و نشون کشید گفت فرصت آخرته ما با هم خوب بودیم بعدش ولی امشب گفتم نرو بیرون منو انتخاب مکنی یا دوستت رو اون دوستاش زو انتخاب کرد گریه کردم زدم رو سر خودم ولی گفت حالم ازت بهم مخوره از چشمم افتادی تو به درد من نمیخوری بعدش گفت تو آدم زندگی نیسی بعد یه فوش خیلی زشت بهم داد خیلی حالم بده بخدا من فقد عاشقش بودم رفتار هایی باهام داشت ک کمتر دختزی تحمل مکنه اعصابش خورد میشد دلمو میشکست و فوشم میداد یه جوریم رفتار مکنه انگار من مقصرم بلاکم کرده منم بلاک کرذم
ولی واقعا نمیدونم مشکل من چیه؟مگ چ گناهی کرده بودم؟لطفا اگه شما تجربه ای دارین بهم بگین