ماعاشق همیم
یکسال پیش دوماه فقط سعی کردم باهاش ارتباط بگیرم چون یه پسره فوق مذهبی بود
سه ماه باهم بودیم اما بعدش چون همش درگیر درس بود یه بی شرف اومد مخ منو زد باعث شد خیانت بکنم بهش
اما اون بعداز نه ماه هنوز پیگیرم بود تااینکه امسال دوباره باهم آشتی کردیم
خیلی باهام خوب بود حس میکردم نسبت به پارسال بیشتر دوسم دارع
مارفتع بودیم زیارت طرف اومد توحرم جلوی دامادمون خواستگاری و قرار شد شیش ماه دیگ بعد کنکورم ب پدر و مادرش بگه بیان
اما عجله کرد دوروز بعد ب مادرش گفت
اوناهم مشخصات و ادرس منو ک فهمیدن نمیدونم چیشد گفتن نه :')
شاید برا پول باشه
یا پدرم و تحقیقاات
ب هرحال مخالفت فعلی اونا باعث شد ماهم قطع ارتباط کنیم دوروزی میشع
و من نمیتونم تحمل کنم دوریشو