سلام،نمیدونم از کجا شروع کنم ،اما خوشحال میشم ،نگاهی به متن بندازید و با احترام بنده را راهنمایی کنید ،ممنون میشم، حقیقت اینه که همسرم یدونه رفیق داره که به حساب خودشون خیلی صمیمی هستن و از یه برادر به هم نزدیکتر ،سنش از آقام بیشتر و هنوز مجرد،مشکل من اینه که هر موقع میخوام برم بیرون با همسرم یا کار دارم ،این از یجا پیداش میشه و میاد دنبال آقام که برن توی شهر،دوری بزنن و مشروبی بخورن، نمیگم زنی هستم که جلوی تفریح شوهرش بگیره ،بالاخره اون هم باید بدون من برای خودش وقت بزاره ،ولی باید همسرم درک داشته باشه ماهی یا ۱۰روزی یه مرتبه بره ، یا یک هفته در میون ، ولی آخر هفته میره ، دوباره وسط هفته میره،اینم بگم آقام خیلی مهربونه و دوسم داره،شایدم بخاطر همین مهربونیش که به دوستش نه نمیگه 😑کلا نه گفتن براش سخته 😑ولی من فکر میکنم یک ذره به فکرمم نیست که بگه زنم پا به ماه هسته ،تنهاش نزارم😔،من هنوز هیچ بی احترامی از طرف دوستش ندیدم ، و روم هم نمیشه بهش بگم بنده ی خدا تو مجردی ، شوهر من که بیکار نیست ، هر دفعه میای دنبالش 😑و آسایش مارو قطع میکنی... حالا شما اگر جای من بودین چطوری کنار میومدین؟!یا با این مسئله چجوری برخورد میکردین؟