وای دقیقا مثه من
تا وقتی دانش اموز بودم استرس درس و مدرسه روانیم میکرد
بعد اون هی به مرور چاق شدم همش باید نگران این میبودم کم بخورم هر کی ام میرسید بم میگف رژیمی رژیمی منم مجبور بودم بگم اره بعدم میگفتن نهههه تو که اصن چاق نیستی یه کوچولو تپلی ولی رژیم بگیر خوب میشی
دانشگاهم که رفتم و تموم شد باز تنهایی و استرس و بدبختی
گفتم درسم تموم میشه حالم خوب میشه نشد
رفتم سرکار حالم خوب نشد
از کار اومدم بیرون باز حالم خوب نشد
دوست پسر داشتم حالم خوب نشد
تنها شدم باز حالم خوب نشد
کلی خرج کردم اتاقمو اون جور که میخواستم چیدم حالم خوب نشد
ماشینی که میخواستمو برام خریدن باز حالم خوب نشد
از خواستگارام هیچ کدوم به دلم نمینشست سه هفته پیش از یکی شون خوشم اومد دوروز بعده قرار اولمون آبله مرغون گرفتم و دیروزم یه زخم داغون کنار دماغم کنده شد چال شد دیشب واقعا مرگمو میخواستم چن وقته همینم حتی قبل آبله مرغونم
حالم بده
خوب نمیشه حالم عرضه ی خودکشی ام ندارم
قبل آبله مرغونم وقتی فهمیدم پسری که ازش خوشم اومده و بهم پیشنهاد داده زن داره میخواستم خودمو با قرص بکشم ولی نمردم نتونستم کل ورق قرصو بخورم 😞😞😞😞